آمار مطالب

کل مطالب : 162
کل نظرات : 137

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان HEJAB NAAB و آدرس hejabnaab.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. http://allahlove.lxb.ir/pages/0






آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 137
تعداد آنلاین : 1


Flying Icon
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : zahra abyar
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 218
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
نظرات

حضور زنان محجبه در دفاع مقدس+hijab+hejab+حجاب در ایران


می گفت نمی شود؛ اصلا امکان ندارد.
حجاب و ورزش؟!حجاب و کوهنوردی؟!
حجاب و فعالیت؟!... نه شدنی نیست!

 

اما وقتی فرشته ای عکس خرمشهر را در چشمانش قاب گرفت
دید می شود؛ با «حجاب» جنگ هم می شود!


تعداد بازدید از این مطلب: 194
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
نظرات

خاطره ای از مادر شهید احمد کشوری :

كلاس دوم راهنمايى كه بود، مجلات عكس مبتذل چاپ مى كردند. در آرايشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها اين عكس ها را روى در و ديوار نصب مى كردند و احمد هر جا اين عكس ها را مى ديد پاره مى كرد.

صاحب مغازه يا فروشگاه مى آمد و شكايت احمد را براى ما مى آورد. پدر احمد، رئيس پاسگاه بود و كسى به حرمت پدرش به احمد چيزى نمى گفت.

من لبخند مى زدم. چون با كارى كه احمد انجام مى داد، موافق بودم. يك مجله اى با عكس هاى مبتذل چاپ شده بود كه احمد آنها را از هر كيوسك روزنامه اى مى خريد. پول توجيبى هايش را جمع مى كرد.

هر بار ۲۰ تا مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد. توى باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را آتش مى زد.

مى گفتم: چرا اين كار را مى كنى؟

مى گفت : اين عكس ها ذهن جوانان را خراب مى كند .


تعداد بازدید از این مطلب: 206
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
نظرات

رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش. چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ، من میرم!  اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.  شاید هم جنازه ام پیدا نشه!   در دل مادر آشوبی به پا شد.  رضایت نامه را امضا کرد.   پسر از شدت شوق سر به سر مادرش میگذاشت.  جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی .   بیهوش نشی هااا  چادرت را هم محکم بگیر!  تو چه با غیرت نگران چادر مادرت بودی  و برخی مردان شهر من چه راحت تر خودشان چادر از سر زنانشان برداشتند.  من از گفتن شرمنده ام ، شرم دارم!!! ...

رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش

 

چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ، من میرم!

 

اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.

 

شاید هم جنازه ام پیدا نشه!


در دل مادر آشوبی به پا شد.

 

 

رضایت نامه را امضا کرد. 

 

پسر از شدت شوق سر به سر مادرش میگذاشت

 

جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی

 

بیهوش نشی هااا

 

چادرت را هم محکم بگیر!

 

تو چه با غیرت نگران چادر مادرت بودی

 

و برخی مردان شهر من چه راحت تر خودشان چادر از سر زنانشان برداشتند.

 

من از گفتن شرمنده ام ، شرم دارم!!! ...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 203
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
نظرات
"هوالکریم "

 

جنازه پسرشون را که آوردند


چیزی جز دو سه کیلو استخون نبود.

 

پدر سرشو بالا گرفت و گفت : حاج خانوم غصه نخوری ها!!!


دقیقا وزن همون روزیه که خدا بمون هدیه دادش...

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 185
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : سه شنبه 17 تير 1393
نظرات

چادر به جای کت     لباس فرم معلم‌ها کت‌های بلند با شلوار بود . زنگ‌های تفریح کت‌هاشون را در می‌‌آوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود . با دیدن این صحنه خیلی‌ ناراحت شد . گفت :شیــر زنان روزگار

تعداد بازدید از این مطلب: 211
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : یک شنبه 15 تير 1393
نظرات

http://www.lenzor.com/public/public/user_data/photo/2433/2432734-a955cd2aef4e786a61f2b9d3137e1ab7-l.jpg

تعداد بازدید از این مطلب: 202
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : شنبه 14 تير 1393
نظرات

حجاب حضرت فاطمه

۱٫ امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »

۲٫ رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کس نمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»

۳٫ روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»

اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.»

سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌ای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»

تعداد بازدید از این مطلب: 225
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : شنبه 14 تير 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 221
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : zahra abyar
تاریخ : جمعه 13 تير 1393
نظرات

http://www.lenzor.com/public/public/user_data/photo/2419/2418586-c24ee3e55d8d0acffe52c1aa0a06b430-l.jpg

تعداد بازدید از این مطلب: 213
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تعداد صفحات : 17



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود